تصور کنید یک مشتری وفادار با هیجان خرید تلویزیونی جدید وارد فروشگاه معروف لوازم الکترونیکی میشود. همانطور که او به نماینده فروش میرسد، با این جمله معمولی مورد استقبال قرار میگیرد: «چگونه میتوانم به شما کمک کنم؟» هنگامی که قصد خود را برای خرید تلویزیون میگوید، کارمند او را با سؤالات فنی بمباران میکند: «آیا شما 4K را ترجیح میدهید یا 8K؟ OLED یا QLED؟ صفحه منحنی میخواهید؟» خریدار احساس خجالت و ناراحتی میکند و متوجه میشود نمیداند چگونه به این سؤالات پاسخ دهد. به این فکر میکند که خرید را بهتعویق بیندازد یا صرفاً بررسی آنلاین را انجام دهد. این سناریو، اگرچه رایج است، اما شکاف قابلتوجهی را در تجربه خردهفروشی نشان میدهد؛ شکافی که استفاده هوشمندانه از فناوری میتواند آن را پر کند.
یکی از اصول مهم راهنما برای خردهفروشان مدرن، مشاهدات غیرملموس است. هر تعامل با مشتریان باید آسانتر کردن زندگی آنها را در اولویت قرار دهد. وظیفه مشتری دانستن تمام جزئیات پیچیده در مورد محصولات یا خدماتی نیست که به دنبال آنهاست. هدف خردهفروشان حذف دردسر، تقویت روابط همدلانه و تطبیق تعاملات خود براساس سطح آشنایی مشتری با محصول محسوب میشود. متخصصان خردهفروشی باید به مشتریان خدمات ارائه دهند، نه برعکس.
ممکن است کسی فکر کند همیشه همینطور بوده، اما تحقیقات ما، شامل مصاحبه با 165 مدیرعامل در صنایع مختلف، نشان میدهد اصل «نامرئی بودن» امروزه به دو دلیل، حیاتی است. تعداد گزینههای جایگزین در دسترس مصرفکنندگان، بسیار زیاد است که منجر به خستگی در تصمیمگیری و بهاصطلاح دوگانگی انتخاب میشود. از طرفی هوشمصنوعی مولد (GenAI) آماده است سفر مشتری را متحول، لایههای جدیدی از عدم تقارن اطلاعاتی بین خریداران و فروشندگان را اضافه و بهطور بالقوه راه را برای پیچیدگی بیشتر همراه با فرصتهای جدید هموار کند. در این چشمانداز جدید، مرحله نهایی کار به نقطه تماس مهمتری تبدیل میشود. در اینجا تعادل بین استفاده از فناوری هوشمند برای افزایش تواناییهای فروش و توانایی انسانی برای همدلی، تعیین میکند چه کسی در عرصه خردهفروشی برنده و چه کسی بازنده خواهد شد. برندگان خواهند فهمید چگونه میتوانند هوشمندانه از فناوریهای نوظهور مانند هوشمصنوعی مولد استفاده کنند تا کارکنان را توانمند سازند، بهعنوان مثال با اطلاعرسانی ترجیحات مشتری.
چیزی به نام هوشمصنوعی واقعی وجود ندارد. رایانهها یا الگوریتمها میتوانند وظایفی را انجام دهند که فقط توسط انسان انجام میشوند و این امر آنها را غنی نمیکند. فناوریها به انسان اجازه میدهد وظایف بیشتری را محول و بر فعالیتهای ارزشافزوده تمرکز کند.
یک فناوری قدرتمند مانند هوشمصنوعی مولد میتواند انسانها را همدلترکند. درعینحال کارایی و بهرهوری را افزایش دهد. نتیجه کاملاً به این بستگی دارد که رهبران و مدیران امروزی چگونه مرزهایی را طراحی میکنند و همچنین به توانایی ما در ایجاد تعادل هوشمندانه در زمینه فناوری پیشرفته مرتبط میشود.
هوشمصنوعی مولد و سایر فناوریهای نوظهور قادرند در پشتصحنه کار کنند تا بینش و پیشنهادهای متناسب با نیازهای هر مشتری را به نمایندگان فروش بدهند. این به کارکنان اجازه میدهد بر ایجاد ارتباط، درک ترجیحات مشتری و ارائه مشاوره شخصیسازیشده بدون تحتفشار قرار دادن مشتری متمرکز شوند.
یک سیستم هوشمند میتواند بهسرعت خریدهای گذشته، اولویتها و نیازهای مشتری را تجزیه و تحلیل کند تا بهترین گزینهها را پیشنهاد دهد. رهبرانی که این خط خوب و مرتبط را میشناسند، مسیر آینده صنعت ما را مشخص خواهند کرد.
منبع: Mecsr.org