گفتوگو با سمیرا نصیری، کارشناس حوزه صنعت پخش
نقش فروشگاههای زنجیرهای در نظام توزیع بسیار اثرگذار است
شرکتهای پخش، حلقه واسط بین تولیدکنندگان و مصرفکنندگان هستند، هر تولیدکنندهای باید به روشی کالای خود را در دسترس مصرفکننده قرار دهد، حالا این کالا میتواند در مغازه باشد، در فروشگاه زنجیرهای عرضه شود و یا... شرکتهای پخش این وظیفه را دارند که در سریعترین زمان ممکن با کمترین هزینه (کوتاه کردن واسطهها) کالا یا خدمات را در دسترس مصرفکننده قرار دهند. در این گفت و گو چالشهای موجود در این صنعت را از زبان سمیرا نصیری کارشناس این حوزه میخوانیم.
لطفا یک بیوگرافی کوتاه از خودتان ارائه دهید و پیرامون سابقه فعالیت خود در صنعت خردهفروشی توضیحاتی را برای مخاطبان ماهنامه تجارت طلایی ارائه دهید.
سمیرا نصیری طهران هستم، متولد 1361 دانشآموخته رشته اقتصاد انرژی دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد و دارای مدرک MBA هستم.
پس از اینکه از دانشگاه فارغالتحصیل شدم، با توجه به معدل بالا میتوانستم در وزارت نفت مشغول به کار شوم ولی در ذهنم دنبال کاری بودم که پویا، خلاق، خارج از یک محیط بسته بوده و امکان رشد و پیشرفت و کسب درآمد خوب را داشته باشد؛ البته همیشه دنبال متفاوت بودن و دیده شدن بودم. به همین دلیل بیشتر دنبال کارهایی بودم که مردانهتر باشند و کمتر خانمی وارد آن عرصه شده باشد.
به همین علت باتوجهبه پیشنهادهایی که برای کار داشتم، باوجود مخالفتهایی که بسیاری از اطرافیان بهدلیل تحصیلاتم و عدم تناسب آن با شغل فروشندگی داشتند، با تشویق پدرم که با روحیات من بسیار آشنا بود تصمیم گرفتم فروشنده شوم.
کار خودم را بهعنوان کارآموز دوره فروشندگی برای شغل سرپرستی در شرکت پخش پگاه (توزیعکننده انحصاری محصولات دلپذیر در کشور) از 14شهریور سال1388 آغاز کردم؛ دورهای سخت ولی تاثیرگذار در زندگی و شخصیت من.
دورانی که باید بسیار روی شخصیت خود کار میکردم تا بتوانم از پس شغلی که انتخاب کرده بودم بربیایم، دورانی که برای یک ماه هرشب تمام دیالوگهایی را که فکر میکردم در هر مغازه باید بگویم جلوی آینه تمرین میکردم، یعنی هر مشتری را انگار دوبار ویزیت میکردم؛ یکبار شب قبل با خودم در نقش فروشنده و مغازهدار و یکبار روز در مسیر واقعیت و حتی پس از تمام کردن مسیر و حضور در شرکت و بیان اتفاقاتی که در مسیر افتاده بود و درنهایت نظرخواهی از فروشندگان موفق شعبه برای حل مشکلاتی که منجر به عدم اخذ سفارش شده بود.
همیشه سر میزی مینشستم که فروشندگان موفق شعبه نشسته بودند و شرح اتفاقات روز را میدادم و سوال میکردم، اگر تو بودی در این شرایط چه میکردی و همه آن راهکارها را مینوشتم و دوباره شب جلوی آینه تمرین میکردم.
با اینکه در آن دوره، ویزیتور خانم بسیار کم بود و مثل امروز هنوز این شغل تعریف درستی برای زنان نداشت، بهدلیل علاقه زیادی که به کار فروشندگی داشتم کار خودم را پرقدرت ادامه دادم، بهترین فروشنده تهران شدم و پس از حدود یکسال ارتقا پیدا کردم و سرپرست فروش تیمی شدم که بهترین تیم تهران بود و قدیمیترین و مدعیترین فروشندگان را داشت.
دوره سرپرستی تیم فروش برای من نقطه عطفی در زندگیام بود چون با چالشهای متعدد اداره تیم مواجه بودم و همه تیم انتظار ارتقای خودشان بهعنوان سرپرست را داشتند اما شخصی سرپرستشان شده بود که کمتر از یکسال فروشندگی کرده بود.
من همراه کردن تیم با خودم، اداره کردن آنها، همدلسازی افراد برای یک هدف مشترک را با سختکوشی و استمرار و حضور در کنار تیم، یاد گرفتم.
بعد از گذشت یکسال و نیم بهعنوان سرپرست و زدن رکوردهای فروش، درخواست ارتقای خودم را به سازمان اعلام کردم و سازمان، مدیریت شعبه اصفهان را به من پیشنهاد داد. با وجود اینکه تا آن دوره از تهران خارج نشده بودم و کمی ترس بابت کار و زندگی در شهری که نمیشناختم، داشتم، بهسرعت قبول کردم و با وجود چالشهای بسیار زیاد در زندگی شخصی به شهر اصفهان رفتم، چون میدانستم که رشد و ارتقا همراه با تغییرات است و اگر این تغییر را قبول نمیکردم، شاید الان در جایگاه فعلی نبودم.
حضورم در شعبه اصفهان و زندگی در جایی متفاوت برای من رشد بسیار زیادی به ارمغان آورد. مجبور بودم برای اینکه به نتیجه برسم بسیار زیاد کار کنم. ساعتهای زیادی در مسیر بودم تا بتوانم مشتریان را بشناسم و با تیم و روحیات آنها آشنا شوم.
ظرف مدت زمانی که در شعبه اصفهان بودم، شعبه اصفهان رشد چند برابری فروش داشت که واقعا نتیجه کار تیمی، صرف زمان و انرژی بسیار زیاد بود.
پس از آن به شرکت لینانیک با سمت مدیر شعبه تهران رفتم و ظرف یکسال به سمت مدیر منطقه ارتقا یافتم. به دلیل اینکه بسیار دوست داشتم سازوکار شرکتهای مولتینشنال را در ایران بشناسم، مدت کوتاهی نیز در شرکت نستله ایران مشغول به کار بودم و دوباره با سمت مدیر منطقه به شرکت پخش پگاه برگشتم و سال 95 قائممقام مدیرعامل و از سال96 تا پایان1401 مدیرعامل شرکت بودم. از ابتدای امسال بهعنوان قائممقام مدیرعامل در شرکت پیشرو فرآیند بدر (توزیعکننده انحصاری محصولات بدر در کشور) مشغول به کار هستم.
چیزی که با تمام وجود به آن اعتقاد دارم و همیشه به تیمی که کار میکنم انتقال میدهم این است که پشتکار و اراده مهمترین کلیدهای رسیدن به موفقیت هستند.
افرادی که اراده قوی دارند و برای هدفشان با هیچ چیزی دلسرد نمیشوند، بلکه با تجربه بیشتر، کار را ادامه میدهند قطعا موفق میشوند.
در شغل بنده که فروشندگی است، مهمترین عامل علاقه و پشتکار است، چون تنها عاملی که باعث میشود از شکستها نهراسی و دید مثبت برای رسیدن به نتیجه داشته باشی علاقه به این شغل و پشتکار مستمر است.
نقش بانوان را در صنعت پخش و فروشگاههای زنجیرهای چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این صنعت هنوز چهره مردانه خود را حفظ یا وضعیت تغییر کرده و فضا برای فعالیت بانوان مناسب شده است؟
در سالهای اخیر، حضور خانمها در بازار کار و اثربخشی آنها بسیار پررنگتر شده و ما در صنایع مختلف شاهد حضور زنان موفق و پرتوان در رأس امور هستیم.
یکی از بارزترین خصوصیات بانوان، داشتن دقت بالا، توجه زیاد به جزییات، پیگیری بالا و صبور بودن در کار است که میتواند مولفههای بسیار مهم در کار باشد.
صنعت پخش نسبت به بسیاری از صنایع، کمی سنتیتر است و تفکری که در آن حاکم است باعث شده نگاهی مبنی بر مردانه بودن این صنعت در افکار نقش بسته باشد ولی در سالهای اخیر بهشخصه میبینم که در صنعت، ما شاهد حضور بانوانی هستیم که بسیار توانمند هستند و نقش پررنگی در صنعت ایفا میکنند. در فروشگاههای زنجیرهای این تاثیرگذاری و کمیت خانمها بسیار بیشتر شده است ولی در کل هنوز با نقطهای که باید باشیم فاصله زیادی داریم، آن هم به خاطر طرز تفکراتی است از گذشتگان و فرهنگ جامعه.
به شخصه اعتقاد دارم بانوان برای اینکه در این بازار کار حرفی برای گفتن داشته باشند و بتوانند ارتقا پیدا کنند و جز افراد کلیدی سازمان باشند، باید چندین برابر کار کنند، باید چندین برابر خودش را ثابت کند و خوشبختانه شرکتهایی هستند که فارغ از جنسیت، براساس توانمندی و کارآیی افراد سازمان را ارزیابی میکنند و من هم خوششانس بودم که در شرکتهایی مشغول به کار بودم که تفکر حاکم بر آنها براساس بهرهوری و کارآیی افراد بود، نه جنسیت.
شرکتهای پخش چقدر میتوانند در اشتغالزایی نقش داشته باشند؟
شرکتهای پخش حلقه واسط بین تولیدکنندگان و مصرفکنندگان هستند، هر تولیدکنندهای باید به روشی کالای خود را در دسترس مصرفکننده برای مصرف قرار دهد، حالا این کالا میتواند در مغازه باشد، در فروشگاه زنجیرهای عرضه شود یا شرکتهای پخش این وظیفه را دارند که در سریعترین زمان ممکن با کمترین هزینه (کوتاه کردن واسطهها) کالا یا خدمات را در دسترس مصرفکننده قرار دهند.
شرکتهای پخش متشکل هستند از: تیم فروش که شامل فروشنده، تیم کنترلی فروش، تیم تحقیق و توسعه بازار، تیم توزیع، تیم انبار و افراد ستادی که شامل واحد منابع انسانی، تیم مالی و آیتی.
افرادی که در واحد فروش و توزیع و انبار کار میکنند تیم صف شرکتهای پخش هستند، یعنی درآمدساز و پولساز بوده و تیمهای ستادی، کنترلکننده و بهبوددهنده این روند هستند.
درحالحاضر بیش از 700شرکت پخش عضو انجمن پخش هستند که حدود 30درصد آنها شرکتهای پخش سراسری بوده و بالغ بر سههزار شرکت پخش وجود دارد که عضو انجمن پخش کشور نیستند.
با این تعداد شرکت پخش زمینه اشتغال بالای 300هزار نفر وجود دارد. پس با صنعتی روبهرو هستیم که تعداد افراد شاغل در آن بسیار زیاد است، چون اصولا صنعت پخش با توجه به سیستم انبارداری و فروش و توزیع خیلی زیاد مبتنی بر نیروی انسانی است؛ البته در طول چند سال اخیر وجود سیستمها برای افزایش بهرهوری نقش پررنگی داشته است و کمی نگاه سنتی را از صنعت پخش کمرنگتر کرده است ولی هنوز باتوجهبه فرهنگ خرید و مصرف در ایران و وجود خردهفروشان و عمدهفروشان در بازار ایران و نقش پررنگ آنها در نظام توزیع، سازوکاری نیاز است که بتوان به همه سر زد و نیاز آنها را مرتفع ساخت.
درحالحاضر هلدینگها سعی دارند شرکت پخش زیرمجموعه خود راهاندازی کنند؛ شما این روند را سازنده میبینید یا مخرب؟
اگر منظورتان کارخانههای تولیدی است که هریک دنبال ایجاد سیستم پخش برای توزیع محصولات است، قطعا به نظر من کار تولید بسیار متفاوت از پخش و فروش است و کلا دو رویکرد جداگانه دارد: تولید و پخش و بازار موارد و مسائل جداگانه خود را دارند. اصولا هر تولیدکننده موفق نمیتواند توزیعکننده موفقی باشد، چون دو دنیای متفاوت با هم وجود دارد و قطعا نتیجه کار بهتر خواهد شد. اگر تولیدکننده تمرکز خود را روی تولید محصول باکیفیت با قیمت تمامشده کمتر بگذارد و کار توزیع را به یک شرکت پخش قوی بسپارد، کار توزیع و پخش بسیار تخصصی و با چالشهای بسیار زیادی همراه است.
فروش، کنترل کردن هزینهها، وصول، افزایش بهرهوری در سیستم توزیع کاری تخصصی و نیازمند تجربه در این زمینه است. در دنیا شرکتهای تولیدکننده کالای خود را به چرخه شرکتهای توزیع میسپارند و شرکتهای پخش بهصورت تخصصی توزیع را انجام میدهند. این امر باعث میشود هزینهها کاهش یابند و قطعا بهرهوری بالا رود.
ولی هلدینگها میتوانند تولید و پخش خود را داشته باشند ولی این دو کاملا شغلهای متفاوتی با هم هستند و تصمیمگیریهای تولید و توزیع قطعا تفاوت دارد. هلدینگ موفق باید به موارد موجود در هر دو بخش اشراف کامل داشته باشد.
باوجود اهمیت و جایگاه مهمی که صنعت پخش در کشور ما دارد، شاهد اجحاف زیاد به این صنعت هستیم؛ به گونهای که میبینیم هنوز دانشگاههای ما به آن توجه کافی ندارند، دورههای آموزشی مرتبط با آن برگزار نمیشود و حتی با وجود پتانسیلهای فراوان، به چشم یک صنعت به آن نگاه نمیشود، علت این موضوع را چه میدانید؟
ریشه این مشکل در نگاه موجود به شرکتهای پخش بود که آنها را واسطه تلقی و عنوان کردند که نتیجه آن، افزایش قیمت و گرانی در کشور بود.
حتی اعتقاد بر جمع شدن شرکتهای پخش و توزیع کالا ازسوی خود تولیدکننده وجود داشت تا اینکه در سال1376 و مرحله دوم کنترل قیمتها دولت، متوجه شد که یک حلقه مفقود بین تولید و مغازه و مصرفکننده وجود دارد که از آن زمان، شرکتهای پخش به رسمیت شناخته شد.
و بعد از آن نگاه به صنعت پخش بهعنوان صنعتی که نفش بسیار کلیدی در جامعه دارد پررنگتر شده است، چون این صنعت نقش بسیار زیادی در تعیین قیمت و کیفیت کالایی که به دست مصرفکننده میرسد در بازار دارد و امروز شاهد آن هستیم که در دانشگاهها شاخههای بسیار زیادی مرتبط به بازاریابی و مدیریت تدریس میشود ولی نقطه ضعف آنجاست که عملیاتی و اجرایی آموزش لازم داده نمیشود و بسیاری از افرادی که از دانشگاه در رشتههای مرتبط فارغالتحصیل میشوند، انتظار این را دارند که پشت میز مدیریتی بنشینند و کنترلگر و برنامهریز باشند درصورتیکه این صنعت به کسب تجربه در بازار نیاز اساسی دارد و خود بازار دانشگاهی است که با هیچ کلاس درسی قابل قیاس نیست.
دانشگاه افراد را آماده حضور در لایههای اول این صنعت نمیکند و این تفکر را ترویج نمیدهد که برای اینکه فردی بخواهد در این صنعت موفق باشد باید در دانشگاه بازار نیز دوره گذرانده باشد و پلهپله رشد کند تا احاطه کامل به تمامی جزییات کار داشته باشد.
اکنون برخی شرکتهای پخش بزرگ هستند که دورههای آموزشی اجرایی برگزار میکنند و افراد را آماده برای حضور در صنعت میکنند و خود آنها کارآموزان را جذب شرکت میکنند تا بتوانند در بستری عملیاتی کار اجرایی را فراگیرند.
چند وقتی است تعداد فروشگاههای زنجیرهای با روند شتابانی همراه شده است، این روند برای شرکتهای پخش فرصت محسوب میشود یا تهدید؟
در دنیا نقش فروشگاههای زنجیرهای در نظام توزیع بسیار اثرگذار است و اصلیترین کانال توزیع در بسیاری از کشورها فروشگاههای زنجیرهای محسوب میشوند.
هدف از ایجاد فروشگاههای زنجیرهای ایجاد فضایی برای فراهم کردن کالاهای موردنیاز جامعه با حذف واسطه برای ایجاد قیمت مناسب و یکسان برای مصرفکننده در سراسر کشور، جلوگیری از ترویج کالای غیراستاندارد، بهبود نسبی ترافیک شهری، اصلاح الگوی مصرف بوده است.
امروز شاهد آن هستیم که تعداد این فروشگاهها با ابعاد مختلف سوپرمارکتی و هایپری درحال افزایش است که میتواند در تسهیل روند توزیع نقش پررنگی داشته باشد.
قطعا رشد اصولی و برنامهریزیشده فروشگاهها میتواند در چرخه صنعت پخش اثر بسیار مثبت بگذارد و با داشتن چارچوب و مقررات مشخص در قراردادهای فیمابین میتواند نقش بسزایی در رشد تولید و کاهش بهای تمامشده داشته باشد.
در ایران در سالهای اولیه توسعه و رشد فروشگاههای زنجیرهای، روند شکلگیری آن و سازوکارهای تعریفشده برای این شبکه بهدرستی درحال اجرا بود. در طول چند سال اخیر شاهد آن هستیم که در برخی موارد شتابزدگی برای توسعه باعث شده روند رشد نهتنها صعودی نباشد، بلکه در برخی مواقع نزولی شود.
در کل رشد فروشگاههای زنجیرهای اگر تفکر حاکم بر آنها رسالت تعریفشده برای این شبکه باشد، قطعا برای نظام توزیع فرصت است، چون باعث کاهش هزینههای توزیع میشود و میتوان کالا را با کیفیت بیشتر و قیمت بهتر در دسترس عموم قرار داد.
در حوزه پخش، فاصله ما با کشورهای توسعهیافته تا چه حدی است؟
در کشورهای توسعهیافته سیستم توزیع کاملا تخصصی و جدای از فروش است، یعنی شرکتهای پخش کار تخصصیشان پخش و توزیع است و فروش را شرکتهای دیگر انجام میدهند، یعنی فروشندههای شرکتهای رقیب با شرایطی که دارند کالای خود را در بازار میفروشند ولی ممکن است یک شرکت دیگر کالاها را توزیع کند، یعنی به جای اینکه یک شرکت با یک یا دو برند در 40نقطه کار پخش را انجام دهد، با تعداد برند زیاد فقط در پنج نقطه کار کند و مایحتاج مغازهدار یا فروشگاه را تامین میکند که خود این مسئله باعث افزایش بهرهوری، کاهش هزینههای توزیع و کاهش ترافیک و آلودگی میشود.
در سالهای اخیر، مدلهای مختلف هیبرید، در صنعت پخش کشور رواج بیشتری پیدا کرده که خود باعث رشد تخصصیتر پخش و توزیع شده است. بسیاری از شرکتها امروز تیم فروش خود را در محل توزیعکننده مستقر میکنند و کار فروش با کمک تیم مذکور انجام میشود و کار توزیع ازسوی توزیعکننده که قطعا کالاهای دیگر در سبد دارد با فاکتورهای جداگانه صورت میگیرد.
در ایران، در سطح کلان، هنوز به معنای واقعی این اتفاق رقم نخورده است و شرکتهای پخش کار فروش و توزیع را انجام میدهند و هنوز زیرساختهای لازم مهیا نشده است؛ البته تا جایی که من اطلاع دارم خبرهایی وجود دارد مبنی بر اینکه سیستم پخش به ارگانهای مرتبط در دو سال اخیر ارائه شده است ولی بهدلیل جابهجایی افراد تصمیمگیر و کلیدی هنوز اقدامی در جهت آن صورت نگرفته است.
چشمانداز صنعت پخش را چطور میبینید؟ چه نقاط ضعفی در این حوزه وجود دارد و طی چندین سال اخیر چگونه این موانع را پشت سر گذاشته است؟
با شرایطی که روزانه در ایران رقم میخورد، با تورمی که وجود دارد، با افزایش هزینههای خدمات انسانی، ناوگان توزیع و انبارداری و با کاهش نیروی انسانی در این صنعت، قطعا شرکتهای پخشی میتوانند دوام بیاورند که سیستمی باشند و بتوانند با مارجینهای تعریفشده دخل و خرج کنند که تنها و تنها با مدیریت درست و استفاده از سیستمهای بهروز دنیا صورت میگیرد و به اعتقاد من، دیگر دوره شرکتهای پخش سنتی به پایان رسیده است.
بههرحال واقعا امروز شرکتی که تغییرات سیستمی را نتواند در خود حل کند و تیم خود را آماده برای پذیرش تفکر سیستمی نکند، ناگزیر از بازار حذف میشود؛ بنابراین چاره کار استفاده از نرمافزارهای بهروز دنیا در صنعت است.
مهمترین تغییری که درحال رخ دادن است خرید آنلاین مصرفکننده و جا افتادن فرهنگ خرید اینترنتی است.
براساس آخرین آمار، در منطقه خاورمیانه، 59درصد از خریداران، از فروشگاههای دیجیتال استفاده میکنند. در سالهای اخیر، پیشرفت تکنولوژی و بهبود زیرساختهای اینترنتی در کشورمان، منجر به افزایش تمایل برای خرید آنلاین، بهویژه در میان شهروندان کلانشهرها شده است، اما این در حالی است که ایران در مقایسه با بسیاری از کشورهای پیشرفته، هنوز مسیر طولانی برای پیشرفت در زمینه فروش آنلاین دارد و همچنان سیستمهای فروش کالا به شکل سنتی در ایران بیشتر رواج دارند و شرکتهای پخش میبایست دنبال بسترسازی برای این شبکه مهم باشند.
در سالهای فعالیت خود با چه چالشهایی روبهرو بودید؟
مهمترین موردی که در صنعت وجود دارد، نبود اقتصاد آزاد در سیستم قیمتگذاری در کشور است. در دنیا اقتصاد بر پایه عرضه و تقاضاست و قیمتگذاری بر این مبنا صورت میگیرد ولی در اقتصاد ایران، سیستم قیمتگذاری، درج قیمت مصرفکننده و درج قیمت تولیدکننده روی کالاها از انتهای سال1400 باعث بهوجودآمدن بازارهای غیررقابتی، کاهش کیفیت در تولید و همچنین کمبود کالا و خدمات میشود که در نهایت نارضایتی مصرفکننده را در پی خواهد داشت.
از دیگر چالشهای مهم این صنعت که در طول یکی دو سال اخیر بهشدت فراگیر شده است و به نظر من در آینده تاثیر بسیار زیادی در تغییر خود صنعت پخش میشود کمبود نیروی انسانی است؛ نهتنها نیروی انسانی کارآمد بسیار کم شده، بلکه کلا نیروی انسانی در این صنعت کاهش پیدا کرده است.
در صنعت پخش، کار افراد میدانی و در بازار است، با وجود اینکه اگر فردی در این صنعت پشتکار داشته باشد و کار را بهخوبی فراگیرد قطعا به درآمد خوب میرسد ولی امروز بسیاری از جوانان وارد بازارهای غیر عرف میشوند و دنبال کاری هستند که میدانی نباشد.
از دیگر چالشهایی که قطعا بیشتر در آینده مواجه خواهیم شد، بحث تامین کالا خواهد بود. با شرایطی که برای واردات و ارز پیش آمده است، در طول سالیان اخیر کما بیش با این موضوع روبرو بودیم ولی قطعا در آینده نزدیک این چالش پررنگتر خواهد شد.
از دیگر چالشهای این صنعت، فرسوده شدن ناوگان توزیع و فقدان ماشینهای مناسب در بازار و همچنین افزایش قیمت بسیار زیاد برای خرید، جهت جایگزین کردن است.
و یکی از مهمترین چالشهایی که در طول سالیان این صنعت با آن روبهرو بوده است نداشتن متولی مشخص برای این صنعت است. هنوز هم دقیقاً مشخص نیست که متولی اصلی صنعت پخش کدام وزارتخانه یا نهاد به حساب میآید. این امر باعث شده که بسیاری از شهرداریها و نهادهای دیگر بتوانند با سلایق شخصی خودشان در امور شرکتهای پخش دخالت کنند و در بسیاری از موارد مانع رشد مستمر این گونه شرکتها میشوند.
مهمترین و بزرگترین چالش این صنعت به نظر بنده کاهش قدرت خرید مردم در طول هر سال است. شرایط عمومی اقتصاد کشور ما در چند سال گذشته به شکلی بوده که به دلیل تحریمها و تغییرات زیاد قدرت خرید مردم به شکل معناداری کاهش پیدا کرده که باعث کاهش مصرف مردم و در نتیجه کاهش جریان گردش کالا در اقتصاد کشور ما شده است.