معمار ایرانی،خالق فروشگاه ویکتوریا بکام
معمار برجسته ایرانی ساکن لندن میگوید دنیا پیش از آنکه نیازمند معماران خوب باشد، به بناهای خوب نیاز دارد.
فرشید موسوی هر روز راس ساعت 9 در دفترش در خیابان فنچرچ حاضر می شود. او از سال 1979 به جز مدتی کوتاه در لندن زندگی کرده است و هنوز این شهر را از غذا گرفته تا مد، «پر از الهام» می یابد.
موسوی تاثیرگذار است؛ همین قدر کافی است گفته شود که او از وقتی که آموزش خود را به پایان رسانید هدایت گر دفتر معماری خود بود. وی همچنین دارندهٔ نشان امپراتوری بریتانیا و نیز عضو آکادمی سلطنتی هنر است.فرشید موسوی مدارکی از یو سی اِل، داندی و هاروارد دارد؛ سه کتاب نوشته است و به جز این ها در سراسر دنیا بناهایی طراحی کرده است. در حال حاضر وی مشغول توسعهٔ دو مجموعه مهم شهری (یک ساختمان اداری در شهر لندن و یک واحد مسکونی در پاریس) است و با این حال هنوز سرچشمهٔ آرامش است. در این مصاحبه او درباره تکامل فعالیت های حرفه ای خود و این که چگونه با سیاست درآمیخته شده است، پروژه هایی که برایش شادی به ارمغان آورده اند و این که چگونه می توانیم خانه هایی برای آیندهٔ بهتر بسازیم می گوید.
چه زمانی تصمیم گرفتید به رشتهٔ معماری وارد شوید؟
معماری همیشه یکی از موضوعاتی بود که در ذهن من می گذشت و فکر می کنم تنها از راه تحصیل آن در طول سال ها بود که علاقه من به معماری به اندازه ای که حالا هست، رسید. من خودم را بسیار خوش شانس می دانم که هر روز از کارم لذت می برم؛ چیزی که به نظرم بسیار مهم است. بعد از کسب مدرکم در لندن، برای مدارک بالاتر به امریکا رفتم؛ سپس با هدف کار نزد «رم کولهاس» به هلند رفتم. بعد به انگلستان -اینجا درلندن- برگشتم تا دفتر خودم را راه اندازی و تدریس در آرکیتکچرال اسوسییشن را آغاز کنم. و این جا، جایی بود که {همه چیز} شروع شد.
همیشه می دانستید که می خواهید دفتر طراحی خودتان را داشته باشید؟
راستش این سوال قبلاً از من پرسیده نشده بود. من فکر می کنم که از ابتدا می دانستم. نمی دانم چرا؛ به یقین معماری رشته ای مبتنی بر همکاری است. شاید انجام دادن آن به روشی است که آموخته ایم. من فکر می کنم تاریخ معماری درخلال تاریخ سبک ها و یا تاریخ معماران آموخته شده است. زمان زیادی را به تماشای کار معماران دیگر پرداختم.
آیا تا به حال تاریخ معماری را که بسیار مرد محور است زیر سوال برده اید؟ آیا با در نظر گرفتن مردم طراحی می کنید؟
هنگامی که من کاملا غرق مطالعهٔ تاریخ معماری بودم، برایم پیش نیامد که فکر کنم که این یک تفکر مرد محور است؛ بیشتر به خود کار توجه می کردم نه معماران آن. من همیشه فکر می کردم که بله، ما به معماران خوبی نیاز داریم اما پیش از آن به بناهای خوب نیاز داریم. هنگامی که معمار می میرد، این بنای اوست که می ماند. بعدها به علل مختلف متونی از این افراد را مطالعه کردم که بعضی مواقع بسیار شوکه کننده بودند.
با نگاهی به زندگی حرفه ای خود تا کنون، پروژه هایی که به فعالیت شما شکل داده اند کدام هستند؟
من فکر می کنم تا امروز، مهم ترین آنها همان پروژه اول، ترمینال بین المللی مسافربری یوکاهاما بود. بسیار دشوار می توانم نظیری برای آن به لحاظ تاثیر {بر کار خود} بیابم. این بنا ساختمان حمل و نقل عظیمی با مساحت 48000 متر مربع در ژاپن است. ما آن را از طریق برنده شدن در مسابقه ای بین المللی به دست آوردیم و مقیاس آن بسیار عظیم بود. ما تصمیم گرفتیم که آن را با استفاده از فولاد، تقریبا به شکل کشتی بسازیم؛ در حقیقت هدفمان خیلی دور بود و ما شروع کردیم.نظیر آن پومپیدو در پاریس و خانه اپرا در سیدنی در گذشته بوده اند که هر دو توسط معماران بسیار جوان اجرا شده اند. ما ناگهان خود را بخشی از آن تاریخ یافتیم. فکر می کنم که این برجسته ترین است ولی من به هر پروژه به مثابه موفقیتی که فعالیت شما را شکل می دهد نگاه می کنم. هر یک با مسائلی مواجه هستند و زمانی که آنها را می سازید، مانند معجزه های کوچکی به نظر می رسند. چیزهای مختلفی از هر پروژه می آموزید و حسی از رضایت واقعی هنگامی که با موفقیت به اتمام می رسند، به شما دست می دهد.
فروشگاه مرکزی ویکتوریا بکام که در سال 2014 میلادی تکمیل شد از جمله پروژه های برجستهٔ شماست که کاملا از پروژه اول تان متفاوت، اما بسیار موفق است.
همه پروژه های ما منحصر به فرد هستند زیرا روش کار ما آزاد و مشارکتی است. به جای استفاده از راه حل های ثابت و استاندارد، ما برای ساخت بناها به ساده ترین روش ها به صورت خلاقانه با کارفرمایان، پیمان کاران و تامین کنندگان کار می کنیم.بنابراین ما فروشگاهی در لندن را متفاوت با پایانهٔ عبوری در ژاپن طراحی می کنیم. ویکتوریا بکام به منزلهٔ یک برند تنها به صورت آنلاین مبادله می کرد. بنابراین این یک فرصت بود که به ارتباط آنها با مشتریان و این که مشتری ها چگونه می توانند با این برند در یک فضای فیزیکی مواجه شوند فکر کنیم. و در سطح بالاتر، این پروژه تقابل میان فروشگاه فیزیکی و فروشگاه آنلاین را زیر سوال می برد. این پروژه همکاری بسیار لذت بخشی بود.
به موانعی که زمان شروع پروژه جدید رو به روی شماست اشاره کردید. تعدادی از این چالش ها و این که چگونه با آن ها کنار می آیید را شرح دهید.
راه افتادن در زمینهٔ طراحی زمان زیادی می برد. با دانسته های خود شروع می کنید و تلاش می کنید با بررسی آن از زوایای مختلف اطلاعاتی کسب کنید. سرمایه گذاران، افرادی که احتمالا بسته به اینکه کار خصوصی یا عمومی است به پروژه سرمایه اهدا می کنند؛ ملاحظات تکنیکی و عملی، مقررات و صد البته سیاست هایی دخیل هستند.امروزه {شروع تا پایان} پروژه ها در حدود 4 تا 10 سال طول می کشد که پروژه های 4 ساله کوچک هستند. در طول پروژه دولت ها عوض می شوند، سیاست ها تغییر می کند و ممکن است آسیب هایی به بازار جهانی وارد شود؛ اگر پروژه خصوصی باشد، ممکن است صاحب آن کسی باشد که بخواهد آن را پیش فروش کند که در نهایت می تواند منجر به تاخیر در اتمام پروژه شود؛ در واقعیت کل پروژه می تواند به هر کدام از این دلایل متوقف شود.اگر پروژه عمومی با سرمایه گذاری شخصی باشد، نیاز است که سرمایه گذار سود کند و اهداکنندگان ممکن است ناپدید شوند. عوامل زیادی سر راه هستند. هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند که چه چیزهایی می تواند سر راه یک پروژه قرار گیرد.
برای کنار آمدن با استرس چه کار می کنید؟
من تنها یک انسانم و از این حیث قطعا دچار استرس می شوم. ولی من فکر می کنم رضایت و لذت بردن {در کارم} به نحوی آن را متعادل می کند. با وجود تمام این شکست ها و ناکامی های این راه، من شیفته این هستم که هر روز سرکار بروم.