با امیر فرمانیان، مدیرعامل برند بادی اسپینر، در حاشیه نمایشگاه کار درباره دغدغههایی که به عنوان یک تولیدکننده داخلی با آن روبهرو هستند، گفتوگو کردیم. او با اشاره به اینکه بخش نساجی و پوشاک، پنجمین صنعت پولساز دنیاست، بر لزوم همراهی و حمایت نهادهای دولتی از این صنعت تأکید کرد.
یکی از مسائلی که به نظر میرسد در صنعت شما وجود دارد، موضوع بیمه نیروی انسانی و قوانین بیمهای است؛ با توجه به اینکه بادی اسپینر حدود ۷۵۰ پرسنل در شهرهای متعدد دارد، آیا در این خصوص قوانین تسهیلساز حمایت از نیروی انسانی وجود دارد یا خیر؟
صنعت پوشاک از جمله صنایعی است که میتوان با ۵۰ میلیون تومان سرمایه، شغل ایجاد کرد، اما این عدد در صنایع بالادستی به چیزی حدود یک میلیارد تومان میرسد. این نشان میدهد که منابع انسانی در صنعت پوشاک به شدت ارزان است و این حوزه نیروی انسانی زیادی را میطلبد. از سوی دیگر این صنعت، پنجمین صنعت شغلساز دنیاست، به طوری که یکی از صنایعی که به کشورهای توسعهیافته کمک کرد تا به مرحله رشد برسند، صنعت پوشاک و نساجی بود.
با تمام این مسائل و نقاط قوتی که در این صنعت وجود دارد، به نظر میرسد تأمین اجتماعی در ایران تمهیدات متناسبی با حوزه پوشاک ندارد؛ جایی که در مقابل صنایع بالادستی هزینه کمتری دارد و شغل بیشتری ایجاد میکند. ما به عنوان فعالان بخش پوشاک انتظار داریم تامین اجتماعی این صنعت را با متر و معیار صنایع دیگر اندازه نگیرد و رویکرد تخصصیتری را نسبت به آن در پیش گیرد. اگر رویکرد تخصصیتری نسبت به این صنعت وجود داشته باشد، اشتغالزایی بالایی خواهیم داشت و باعث رشد صنعت کشور میشود.
با توجه به اینکه برند بادی اسپینر در شهرهای مختلف شعبه دارد، آیا در زمینه سیاستهای متمرکز با موانعی روبهرو بودهاید؟
یکی دیگر از مسائل ما بحث بیمههای متمرکز است. وقتی یک سری از بنگاهها بزرگ میشوند، فقدان بیمه متمرکز و سیاست جامع باعث میشود که برند مذکور مجبور شود در تمام استانها پرونده بیمه تشکیل دهد؛ در حالی که این روند برای آن برند بسیار پرهزینه خواهد بود. زیرساخت قانونی این موضوع در ایران به نظر میرسد هم وجود دارد و هم وجود ندارد. در واقع بیمه متمرکز برای برندهای پوشاک به یک چالش تبدیل شده است که مجبورند در استانها و مراکز مختلف نیروهای بیشتری را استخدام کرده و مسائل بیمهای را حل و فصل کنند.
آنچه که ما با آن مواجهیم این است که تأمین اجتماعی درآمدها را به صورت جزیرهای کرده است و وقتی شما میخواهید این درآمدها را در یک نقطه متمرکز کنید، شاید قانون وجود داشته باشد، اما در مراکز مختلف استان و بخشها با نوعی مقاومت روبهرو میشویم.
شما برای حل این مشکل چه پیشنهادی دارید؟
یکی از هزینههایی که روی نیروهای انسانی صنعت ما سوار است، حق بیمه است. اگر اداره تأمین اجتماعی از پنجره تخصصی پوشاک به این صنعت نگاه کند و تعرفههای این صنعت را تغییر دهد، با توجه به رویکرد تولیدمحوری که در کشور وجود دارد، اگر مثلا ۵ سال به این صنعت نگاه تخصصی شود، حوزه پوشاک میتواند در کنار پتانسیل و انرژی کافی در کشور، نیروی انسانی جوان و متخصص، موقعیت جغرافیایی و مواد اولیه، پلههای رشد را سریعتر طی کند.
پیشنهاد من این است که حداقل در یک دوره ۵ ساله، تعرفه بیمه صنعت پوشاک را از ۳۰ درصد به ۱۰ درصد تغییر دهند. اگر تأمین اجتماعی از فعالان و شرکتهای این حوزه حمایت کند، ما در تمامی زنجیره تولید و بخشهای مختلف، قابلیت صادرات را پیدا میکنیم.
آقای فرمانیان، به نظر میرسد یکی دیگر از مشکلات برندهای این حوزه در بخش زنجیره تامین است، چون با مصرفکننده نهایی در ارتباط هستند و نوسانات قیمتی هم صاحب برند و هم خریدار را تحت تاثیر قرار میدهد.
بله دقیقا، یکی از مشکلاتی که ما در زنجیره تامین داریم بالا بودن قیمت مواد اولیهای است که به دست ما میرسد و ما به عنوان حلقه آخر که مستقیم با مصرفکننده نهایی در ارتباط هستیم، حداکثر فشار را متحمل میشویم. چون میدانیم خریدار نیز درگیر تورم است و درآمد خریدار نسبت به تورم آنچنان بالا نرفته است.
از طرف دیگر ما در تأمین با یک سری بیمهریها مواجه هستیم. خواهش من از مسئولانی که در گمرکات، وزارت صنعت و معدن، تعزیرات و سایر ارگانهای مرتبط هستند، این است که در یک تصمیم مشترک دست به دست هم دهند و این تعرفهها، قوانین، کنترلها و حمایتها را در یک برنامه کاملا کارشناسیشده تصویب و اجرا کنند تا ما بتوانیم در تمام مراحل زنجیره تأمینمان، کالای با کیفیتی به دست مصرفکننده برسانیم؛ کالایی که قابلیت صادرات داشته باشد و با برندهای مطرح خارجی رقابت کند. در شرایط کنونی که به دلیل تحریمها، سیاست به تولید برگشته و عملیاتی شده است، فقر صنایع بالادستی و مطالبه سود زیاد باعث شده که عرضه و تقاضا همخوانی نداشته باشند.
چرا من عرض کردم دولتمردانمان، مراکز مختلف سیاستگذار و مجری در کنار هم یک سری قوانین را تصویب و اجرا کنند؟ به این دلیل که لازم است قوانین حمایتی، کنترلی و بازدارنده باشد تا تامینکننده سود زیادی را طلب نکند. چون در نهایت این ما هستیم که با مشتری نهایی در ارتباطیم، ولی متأسفانه وقتی از سمت ما تقاضا بالا باشد، آنها هرطور دلشان میخواهد با ما برخورد میکنند. همچنین به عنوان مثال، نوسانات ارز به زنجیره تامین هم آسیب میزند. زمانی که ارز ثابت نیست، این عدم ثبات به شرایط نابسامان ما در بخش تولید و عدم همگونی عرضه و نقاضا اضافه میشود و همه اینها دست به دست هم داده و در این شرایط، دلالهای داخلی حداکثر بهرهبرداری را از این شرایط میبرند.
در شرایط فعلی سیاست بر تولید است؛ واقعا هم به سمت تولید باکیفیت میرویم و در بخش تولید سرمایهگذاری میشود، اما تا این سرمایهها و ماشینآلات به بهرهبرداری برسند و ما بتوانیم از این مواد اولیه فراوان، باکیفیت و با قیمت مناسب بهرهمند شویم، زمان میبرد. به خاطر همین باید حتما آن بحث سیاستگذاریهای دوره بحران به صورت کنترلی و حمایتی همزمان با هم اجرا شوند.