حقایقی در مورد خردهفروشی
عده زیادی دوست دارند فروشگاه خردهفروشی داشته باشند و شما هم ممکن است این رویا را به حقیقت گره بزنید.
داشتن درک درست از هزینههای استارتآپ، جریان نقدینگی و دانستن راههای سودآوری، حیاتی است. قبل از اینکه درهای فروشگاه خود را باز کنید لازم است درک مناسبی از بازار هدف داشته باشید و بدانید محصولات را در چه حجمی با چه حاشیه سودی به فروش برسانید تا بتوانید آنگونه که صاحبان کسبوکارهای کوچک در رویا دارند، زندگی کنید. داشتن درک مناسب از مشکلات، قبل از راهاندازی کار خردهفروشی بسیار مفید است.
بایدها و نبایدها
فروشگاه خردهفروشی شما قبل از اولین فروش نیاز به سرمایهگذاری مالی دارد. ممکن است برخی روزها شما بیشتر از آنچه میفروشید، محصولاتی را به خیرین جامعه اهدا کنید. گاهی به محض آنکه متوجه شدید مشتری چه میخواهد، ناگهان مردم خواستههای کاملا متفاوتی خواهند داشت! آنچه مشتریان به زبان خود میگویند جالب است اما آنچه آنها با کیف پول خود میگویند، واقعیتر به نظر میرسد. شما همیشه مشتری را به یاد خواهید آورد که توانسته است شما را عصبانی کند؛ حتی اگر حق با خودتان بود. در این صورت هر رویداد بزرگ در فروشگاه شما همزمان با طوفانی وحشتناک است. مشتریان برای هر بخش از تجارت شما پیشنهادهایی خواهند داشت، شامل اینکه چه کالاهایی را عرضه کنید، چه رویدادی را باید برگزار کنید و... اما آنچه آنها خریداری میکنند، موضوع دیگری است. فراموش نکنید اگر مشتری تخفیف خواست و شما به هر دلیلی امتناع کردید، دلیلی برای عذاب وجدان و تصور از دست دادن مشتری وجود ندارد. هیچکس بیشتر از خودتان به شما و شغلتان اهمیت نمیدهد.
مصائب مشتریمداری
مشتریان هرگز برچسبهای کوچک را که ایدههای شما در مورد ارائه خدمات به مشتری را نشان میدهد، نمیخوانند. مردم فکر میکنند چون شما صاحب شغل خود هستید، رئیسی ندارید که کاملاً اشتباه است. وام تجاری شما رئیس شماست، فضای خردهفروشی شما رئیس شماست، بهعلاوه هر مشتری که از در فروشگاه داخل میآید رئیس شما محسوب میشود. بیشتر مواقع کسی که به فروشگاه شما زنگ میزند احتمالا یک بازاریاب است که در تلاش است شما را به سمت جایگزینی تامین کالای فروشگاهتان با کالای خودش ترغیب کند. همیشه مشتریانی وجود خواهند داشت که به فروشگاه، محصولات یا کارمندان شما احترام نگذارند. هرگز در مغازه خود یا در صفحه رسانههای اجتماعی فروشگاه درباره سیاست با مشتری خود بحث نکنید. اینگونه نیمی از مشتریان خود را عصبانی خواهید کرد. بدون حس طنز هرگز زنده نخواهید ماند. البته ممکن است زنده بمانید اما دیگر خوشبخت نخواهید بود. کسانی را خواهید دید که میگویند فروشگاه خردهفروشی من شکست خورد، بنابراین تغییر شغل دادم! کسبوکارهایی هم وجود دارند که تجارتشان کلاهبرداری و فریب صاحبان کسبوکار کوچک است. در واقع هر بازاریابی که برایتان کار میکند، باید به شما پاسخگو باشد. متعادل کردن درآمدها و هزینهها نوعی هنر است که کارآفرینان به سختی در آن استاد میشوند. یادتان نرود 20درصد از مشتریان شما مسئول 80درصد از فروش شما هستند. سازماندهی مهارت مهمی است که باید روی آن کار کنید. شما باید به آنچه مشتری در واقع پول خود را صرف خریدش میکند توجه کنید، نه آنچه فقط توجهش را برمیانگیزد. باید یک مکان خردهفروشی را قبل از راهاندازی برررسی کنید و فقط به حس درونی خود اتکا نکنید. ممکن است کارمندی که در مصاحبه استخدامی فکر میکنید کار شما را راه میاندازد در عمل ناتوان از آب دربیاید.
اگر ندانید کودک شما به چه چیزهایی نیاز دارد، برترین توصیه والدین هم کارساز نیست. فروشگاه مانند کودک شماست. کودک خود را بشناسید. خدمات عالی به مشتری باعث رونق کسبوکار میشود اما یک تجربه بد مشتری در رسانههای اجتماعی، میتواند درهای کسبوکار را ببندد! یک ایده تجاری سختتر از آنی که فکر میکنید اجرایی میشود اما شما واقعا وقت برای توجه به این موضوع ندارید.
منبع: RETAILPEOPLEMAGAZINE